تعلیم و تربیت عمومی و اجباری
یکی دیگر از اصول اعتقادات بهائیان طرح تعلیم و تربیت عمومی است آنها مدعیاند که ابداع کننده این طرح فرقه بهائیت میباشد و آن را جزء اصول بدیع خود یعنی تعالیم اجتماعی و یا نظم بدیع میشمارند.
کیفیت و ویژگی این طرح از نظر فرقه به شرح ذیل آورده میشود:
«تعلیم و تربیت اطفال بایستی اجباری باشد نه اختیاری و از طرفی عمومی است نه محدود به افراد معدود. اگر پدری در امر تعلیم و تربیت فرزند خود غفلت ورزد حق پدری از او ساقط میشود» " 1 " و مرجعی پیش بینی شده که مخارج این امر را از والدین مختلف گرفته و خود مجری این اصل میگردد. " 2 ".
همچنین اظهار میدارند: «این اصول باید در سراسر کره زمین بر اساس واحد باشد و وحدت تعلیم و تربیت مسلما یکی از اساسیترین اقدامات برای رسیدن به صلح عمومی و وحدت عالم انسانی است... مدارس علوم باید دبستان تربیت آداب اخلاق نورانیت و روحانیت باشند. اطفال بایستی طوری تربیت شوند که بتوانند مشقات را تحمل نمایند و در انجام امور مشکل عاجز نمانند» " 3 ".
از جمله خصوصیت دیگری که در این اصل مستقر است «ارجحیت تربیت دختران نسبت به تربیت پسران میباشد» و اظهار میدارند «دختران مادر خواهند شد و در صورتی که تربیت صحیحی نداشته باشند نمیتوانند اطفال خود را خادم عالم انسانی تربیت نمایند.» " 1 ".
در فرقه بهائیت ادعا میشود که به تربیت بیش از تعلیم اهمیت داده شده است عباس افندی در این رابطه میگوید: طبیب بدخو و خائن سبب هلاک گردد و علت انواع امراض.) و «باید اساس دبستان اول تعلیم آداب و اخلاق و تحسین اطوار و کردار باشد» " 2 " از جمله نکات دیگر این اصل این است که:
باید اطفال را از کودکی به سختی در انجام امور مشکل عادت داد تا قوی البنیه شوند و قدرت مواجهه با مشکلات زندگی را به دست آورند ولی زجر بدنی به منظور تنبیه به کلی نهی شده و اظهار میدارند که برای تنبیه اطفال اگر لازم باشد زجر لسانی کافی است آن هم به قدری که احساسات لطیف طفل جریحه دار نگردد. " 3 ".
نوع عملی که در این فرقه توصیه شده تا فرا گرفته شود علوم عالم المنفعه میباشد و یادگیری علومی که (به زعم آنها) از حرف شروع و به حرف ختم میگردد نهی شده است. در این رابطه دانشمندان و هنرمندان قابل احترام هستند. " 4 ".
نقد اصل تعلیم و تربیت عمومی و اجباری
همان طور که قبلا اشاره شد اصل سوم از اصول اعتقادات بهائیان تعلیم و تربیت عمومی و اجباری است که بدیع و نو عنوان میشود به عبارت دیگر بهائیان مدعیاند که تا قبل از ظهور بهائیت چنین موضوعی در تاریخ بشریت وجود نداشته و یا به صورت یک طرح مدون، مطرح نبوده است.
لهذا نیاز است که به منظور رد و یا اثبات بدیع بودن این طرح به منابع تاریخی مراجعه و آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
ابتدا به منافع اسلامی و سپس به مآخذ غیر اسلامی نگاهی میافکنیم و به دنبال آن به موارد نقض این طرح در سایر اصول و فروعات بهائیت میپردازیم.
در قرآن مجید آیات بیشماری که در خصوص علم آموزی و تعلیم و تربیت و حتی اجباری بودن آن نازل گردیده است که به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
«اقرأ به اسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم» " 1 " که اشاره به خواندن چیزی از یک متن است.
«ن و القلم و ما یسترون» " 2 " که در این آیه خداوند به قلم (وسیله نوشتاری) و آن چه نوشته شود قسم یاد میکند.
حضرت رسول اکرم میفرمایند: علم بیاموزید حتی اگر در سرزمین چین باشد.
(اشاره به سرزمین دور و هم سرزمینی که در آن علم توحید وجود ندارد.)
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: (اطلبوا العلم من المهد الی الحد)
از گهواره تا گور دانش بجویید.
حضرت رسول اکرم در جای دیگر علم آموزی را «اجباری» «فریضه» و «عمومی» یاد میکنند آنچه که میفرمایند «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمة» " 3 ".
جویای دانش بودن فریضه هر مسلمانی است.
همچنین به نقل از حضرت علی علیهالسلام که ایشان نیز از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل مینمایند:
«حکمت را هر کجا و در دست هر کس و لو در دست یک مشرک فرا گیرید» " 4 ".
البته آیات و روایات فراوان دیگری در زمینه علم اندوزی وجود دارد که در این جا به اختصار به چند مورد آنها اشاره رفت.
امروزه نیز با پیشرفت علم اکثر کشورهای دنیا به این نتیجه رسیدهاند که تعلیم و تربیت یک اصل زیربنایی میباشد و در بودجه بندیهای سالیانه مبالغ زیادی را به اجرای این اصل اختصاص میدهند. اگر به تاریخ تحولات اروپا بازگردیم پس از پدیده رنسانس و انقلاب صنعتی که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی رخ دادند کشورهای اروپایی این اصل را از اسلام باز شناخته و آن را عملی ساختند. حال اگر به تاریخ فرقه بهائیت باز گردیم متوجه میشویم که بشر اروپایی این اصل را از اسلام باز شناخته و آن را عملی ساختند. حال اگر به تاریخ فرقه بهائیت باز گردیم متوجه میشویم که بشر اروپایی حدود 200 سال زودتر از آقای حسین علی نوری و عباس افندی متوجه این اصل شده است. این نکته نیز حائز اهمیت است که اروپاییان پس از دوران قرون وسطی از منابع دانشمندان اسلامی به مانند ابو علی سینا در علم طب ابوریحان بیرونی در علم ریاضیات، زکریای رازی و جابر ابن حیان در علم شیمی، خوارزمی در محاسبات لگاریتمی و بسیاری از دانشمندان مسلمان دیگر که ذکر نام، آنها از حوصله این بحث خارج است استفاده نموده موجبات تحول در تمدن غربی گردید، در این زمینه، آلبرت شامبادر میگوید:
(اروپا آموزشهایی ارزنده از تمدن شرق فرا گرفت و تحول کاملی را از این تمدن بزرگ به دست آورد " 1 " همچنین گوستاولبون در کتاب تاریخ تمدن غرب مینویسد:
به هنگامی که اروپا در تاریکی روزگاران وحشیگری بسر میبرد، بغداد و قرطبه در مرکز حکومت اسلامی کانون تمدن درخشانی بودند که فروغ فرهنگ و دانش آنها بر جهان آن روز پرتو میافکند " 2 ".
حال که دانستیم نظر اسلام راجع به ضرورت تعلیم و تربیت چیست و حوزه آن چه افرادی را شامل میشود و همچنین منشأ اثر بودن این اصول در سیر تحولات تمدن غرب را متوجه شدیم جا دارد از سران بهائیت سوال شود که در زمان ادعای پیامبری میرزا حسینعلی نوری و بشارت دادن عالم بشری به نظم بدیع و ذکر تعلیم و تربیت عمومی و اجباری از طرف او آیا بشر تا آن موقع به این موضوع پی نبرده بود و دنیا آن قدر در جهل و نادانی به سر میبرد که منتظر شد تا در 1279 هجری قمری آقای حسین علی نوری چنین اصلی را ابداعو سفارش نمایند؟!!
و اگر ایشان برای ذکر و یادآوری آن به بشر مبعوث شده چه لزومی به آوردن شریعت جدید و استعمال واژه بدیع در عبارات آثار خود دارد؟
این پرسشها و شاید صدها پرسش دیگر در این زمینه وجود دارد که سران بهائیت پاسخی برای آن ندارند.
نقض اصل تعلیم و تربیت عمومی و اجباری، در آثار بهائیت
پس از این که پی بردیم که اصل سوم از اصول اعتقادات بهائیان اقتباس یافته از اصول اساسی ادیان الهی و همچنین برگرفته از اصول مترقی بشر در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی بوده و مسئله نو و بدیع بودن آن مردود گردید مطلوب است که در آثار سران فرقه تفحص اجمالی صورت پذیرد. تا مشخص شود که این اصل در چه مواردی نقض گردیده است:
یکی از تبصرههای اصل سوم، ارجحیت آموزش و پرورش دختران بر پسران است. " 1 " این اصل با اصل هفتم " 2 " از اصول اعتقادات بهائیان که اشعار میدارد حقوق زنان با مردان مساوی است، مغایرت دارد. زیرا (همان طور که در فصول بعدی به تفصیل این اصل پرداخته میشود) چنانچه به اصل تساوی اعتقاد پیدا کنیم ارجحیت معنا ندارد و عکس آن نیز صادق است یعنی اگر به ارجحیت آموزش دختران بر پسران معتقد گردیم با اصل تساوی حقوق و نساء تناقض پیدا میکند. مگر اینکه در اصول و اعتقادات این فرقه، واژه تساوی و ارجحیت مترادف معنی گردند!!!
از این دست تناقضات، در آثار بهائیان زیاد دیده میشود و در اینجا به اختصار صرفا به یک مورد آن اشاره گردید. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!
آئینی که به زعم آنها برای هزار سال آینده نازل گشته و بایستی نیازهای بشر امروز و فردا را پاسخگو باشد چرا در اصول خود که اساس هر آئینی است دارای نقص و نقض است؟ این پرسش و دهها پرسش دیگر مواردی هستند که سران بهائیت برای آن پاسخ ندارند!!!